اصطلاحات دریانوردی در خلیج فارس
۷ شهریور ۱۴۰۱
218 Views
No Comments
قایق طلایی
این فهرستی از اصطلاحات رایج دریانوردی در خلیج فارس است. برخی از این اصطلاحات فارسی است و بقیه از عربی و زبانهای اروپایی وارد فارسی شدهاست.
- اوزال: بادبان.
- اوشار: قایقی که بدنهاش ساخته شده ولی هنوز سامان ندارد.
- باد سهیل:
- باد شمال: بادی که از غرب میوزد.
- باد عقرب:
- باد عیوقی:
- باد کوش:
- باد گاه: بادی که از شمال میوزد.
- باد نعشی:
- بدن: نوعی قایق
- بدنه: بدنه قایق
- بسته: طناب بالا کشیدن پروند.
- بطاله: نوعی قایق
- بُرد: دو طرف راست و چپ قایق. برد راست و برد چپ.
- بغله: نوعی قایق
- بوم: نوعی قایق
- بیدک: بادنما
- بیس: تیر حمال اصلی کف قایق. در عربی بیص مینویسند. احتمالاً از base
- بیوارد: از طنابهای نگهدارنده دول.
- پاوره: لنگر با دو ناخن آهنی.
- پروند: تیر بلندی که بادبان به آن آویزان است.
- پنجری: جاشویی که برای دیدبانی بالای دول میرود.
- پیمون: واحد اندازهگیری ژرفا برابر با فاصله میان دو سر انگشتان دو دست باز شده به دو طرف انسان. کاملاً شبیه به تعریف fathom در انگلیسی
- تاپسل: بادبان عقب قایق. احتمالاً از topsail
- تشاله: نوعی قایق
- تعان: بار سنگینی که برای تعادل قایق در کف آن پر میکنند. معمولاً ماسه است.
- جاشو: کارگر قایق که زیر نظر سرهنگ کار میکند.
- جامع: قرقره بزرگی که طنابهای برافراشتن بادبان اصلی از آن میگذرد.
- جَدّاف: تیرهای عمودی که برای نگهداشتن قایق در ساحل پس از جزر بکار میرود.
- جهاز: نام عمومی ناوها
- جیب: بادبان مثلث جلوی قایق. به همان معنی jib در انگلیسی.
- چرخ: فرمان گرد و دستهدار برای هدایت قایق.
- حَلْج: ردیفی از گرهافها برای حفاظت از طنابها در جریان خایور کردن.
- حلقوم: شلمانهای جلو که به بیس وصل هستند و دهانه آنها تنگتر است.
- خایُر: دور زدن پشت به باد و عوض کردن جای بادبان از راست به چپ یا بر عکس.
- خن: پایینترین قسمت درون
- داسه بالا: لبه بالایی بادبان
- داسه زیر: لبه پایینی بادبان.
- دامن: گوشه عقب بادبان.
- دَر: حلقههای طنابی که بادبان را به پروند وصل میکند.
- دستور: تیر بلند افقی که گوش جیب را به آن میبندند.
- دَهمه: سوراخهایی در گوش بادبان که طناب به آنجا وصل میشود.
- دوار: وسیله جمع کردن طنابها. مانند وینچ کار میکند.
- دول: دگل اصلی قایق.
- دیره: قطبنما
- زولی: مستراح قایق که به بدنه وصل است.
- زیوارد: طنابی که دول را به عبد میبندد.
- ساج: چوبی که بدنه قایق را از آن میسازند.
- ساطور: تخته پهن و بلندی که در سینه قایق نصب میشود.
- سامان: تمام اجزای مربوط به بادبان در قایق.
- سرهنگ: رئیس جاشوان که زیر نظر ناخدا کار میکند.
- سطحه: عرشه اصلی.
- سکان: صفحهای که در پشت قایق نصب میشود و با حرکت دادن آن نوک قایق به چپ یا راست میرود.
- سکانی: کسی که زیر نظر ناخدا چرخ را به دست و تنظیم سکان را به عهده دارد.
- سکستان: وسیله ناوبری که یک ششم دایره است.
- سفر گپ: سفر دریایی بزرگ که معمولاً شامل رفتن به هند و آفریقا میشود.
- سن: لنگر سنگی برای صخرههای مرجانی.
- سیفه: روغن جگر کوسه که برای آببندی به بدنه جهاز میمالند.
- سینه: جلوی قایق.
- شارت: مجموعه طنابها برای برافراشتن بادبان.
- شفره:
- شلمان: چوبهای دندهمانند که با عطفه به بیس وصل میشود و تختههای بدنه را بر آن میکوبند.
- ضربه: تندوزه یا توفان دریایی
- قیاس: فن محاسبه موقعیت در دریا.
- عالیه: بخشی از بدنه قایق که بین بُرد و سینه قرار دارد.
- عبد: تیر عمودی کلفت و کوتاهی که دول را به آن میبندند.
- عبیدار: قرقره چوبی بزرگ و ثابت به سطحه.
- عطفه: قطعات چوبی که به بیس وصل است و شلمانها را به بیس وصل میکند.
- علاگی: طناب برافراشتن جیب.
- عمرانی: از طنابهای نگهدارنده دول.
- غراب جندون (غراب شیطان): کشتی مرموزی که گفته میشود گاه در طوفان با چراغهای نورانی ظاهر میشود و برخی ناخدایان مدعی دیدن آن هستند.
- غنجه: نوعی قایق که بیشتر در عمان ساخته میشود.
- فرمن: عربی شده پروند.
- قائم: هر یک از چوبهای قطور عمودی در جلو و عقب قایق برای بستن طنابها.
- قلمی: بادبان کوچک عقب.
- کانه: تیر روی سکان.
- کبن: اتاق ناخدا. احتمالاً از cabin
- کتل: قایق کوچک.
- کنبار: طنابهای قایق که از الیاف نارگیل بافته میشود.
- کواتر: وسیله ناوبری که یکچهارم دایره است.
- کلب: تیر افقی در جلوی قایق که به دو قائم جلو بسته شدهاست.
- گابیه: بادبان کوچک بالای بادبان اصلی.
- اوزال گپ: بادبان بزرگ اصلی.
- گرهاف: حلقهای چوبی با دو سوراخ برای حفاظت از طناب در جریان خایور.
- گُفال: از «قفال» عربی، دوره استراحت پیش از شروع کار دریانوردی (معمولاً تابستان.)
- گُفیه: قرقرههای طنابهای قایق.
- گوش: بخش جلویی بادبان.
- لنج: نام عمومی انواع قایق موتوری با بدنه چوبی سنتی در خلیج فارس و اقیانوس هند
- لنگر: لنگر با چند ناخن آهنی.
- ماشوه: قایق پارویی بلند دارای ۱۲ یا ۲۴ پارو.
- مح: طنابی که درون لبههای بادبان میدوزند.
- مخاتف: مجموعه طنابهای بالا کشیدن پروند.
- مُعلم: ناخدای ناوبر قایق که فنون قیاس را میداند.
- موتورلنج: نام دیگر لنج.
- ناخدا: فرمانده اصلی قایق
- نباشه: هر یک از دو تیر چوبی که برای افزودن طول به پروند میبندند.
- نهمه: آوازی که برای هماهنگی حرکات جاشوها در هنگام بالا کشیدن اوزال میخوانند.
- نیم: عرشه کوچکتر در عقب قایق.
- ولمه: باد خوب که از طرف «دوم» یا پشت قایق میوزد.
- یاهوم: تنظیم بادبان بر اساس جهت باد.
دیدگاهتان را بنویسید